کارگران براى ناسيوناليسم؟!
در حاشيه پيام "سکولارهای سبز" بمناسبت اول مه
سياوش دانشور

اوضاع سياسى ايران کارگر را براى جنبشهاى بورژوائى مهم کرده است. نه فقط طيف توده ايست و آخوند و اسلام زده موسوم به "سبز" يادشان افتاده که کارگران نيروى مهمى هستند و برخلاف تبليغات مسموم و ارتجاعى تاکنونى شان "طرفدار احمدى نژاد" نيستند٬ بلکه طيف مدعى سکولاريسم که اخيرا با نرخ بازار سياست روز خود را "سبز" مينامند٬ امسال به کارگران پيام دادند. "پيام سکولارهای سبز ايران به کارگران کشورمان" واقعا خواندنى است.

"سکولارهاى سبز" دراين پيام فرازهائى از اهداف سياسى و طبقاتى خود را عريان کرده اند. ميگويند:

"ما می دانيم که دولت گداپرور اسلامی، ترجيح می دهد که بجای ايجاد شغل و بالا بردن سطح توليد ملی و برقراری دستمزدهای برحق و مناسب، کارگران کشور را از طريق دادن «يارانه ها» ی بخور و نمير تبديل به حقوق بگيران خود کرده و از اين راه هم فعاليت های ممکن اعتراضی آنان را کنترل کند، و هم بتواند بر واقعيت وحشتناک تاراج بازارهای کشور بوسيلهء کالاهای وارداتی و نامناسب چينی (بمنظور راضی نگاه داشتن اربابان خود در آن کشور و جلب حمايت آنان در صحنه های بين المللی) پرده بپوشاند" .

"براستی که، چه در تاريخ جهان و چه در تاريخ کشور خودمان، کمتر حکومتی کوشيده است تا، بمنظور ابقای سامانهء فاسد و رانت خوار خود، طبقهء کارگر کشور را بکلی منهدم و آن را به توده ای بی شکل و بی آينده اما وابسته بخود درآورد و، در عين حال، با بستن راه های اطلاع رسانی و روشن گری بازگو کنندهء دلايل وضع فلاکت بار کنونی طبقهء کارگر و نگاه داشتن آن ها در غفلتی معتاد به «يارانه ها»، آنان را تبديل به موجوداتی عاطل سازد . "

"ما همچنين متأسفيم از اينکه در جريان جنبش سبزی که در ده ماههء اخير در کشورمان پديد آمده، رهبران بخش مذهبی و غير سکولار اين جنبش در فهرست خواسته های خود کمترين بها را به وضعيت پريشان نيروی کار کشور داده اند..."

مشاوره طبقاتى به آخوندها
سکولارهاى جهان سومى٬ که معلوم نيست "انشالله" کى قرار است سکولار شوند٬ ابراز تاسف ميکنند که حاجى بازاريها و "رهبران مذهبى" در فهرست خواسته هاى خود از خامنه اى کمترين بها را به "نيروى کار کشور" داده اند. دقت کنيد هويت انسانى و اجتماعى ميليونها کارگر و خانواده هايشان "نيروى کار کشور" خطاب ميشود. انگار دارند راجع به مبل منزل شان حرف ميزنند! و اين را مقايسه کنيد مثلا با کاغذ سياه کردن اينان در مورد يک تکه سنگ و کوزه که از زير خاک در آمده که با چه عزت و احترامى و چه ژست هاى منورالفکرانه اى راجع به آن سخن ميگويند. اين نگرش بورژوا به انسان کارگر است. نگرشى که هويت اجتماعى و انسانى کارگر و نيازهايش را نفى و انکار ميکند و کارگر بيرون از کارخانه و توليد و کسب سود برايش موجودى نامفهوم است. براى بورژوا جماعت کارگر به اندازه يکصدم ماشين کارخانه يا ملک شان ارزش ندارد و اگر دارد فقط براى اينست که با "نيروى کارش" آنرا نونوار و فربه کند. برده داران نيز همين نگرش را به برده داشتند. و بالاخره منافع طبقاتى واحد از اختلاف سياسى درون خانوادگى و درون طبقاتى مهمتر است. اين آقايان سکولار سبز دارند به آخوندها مشاوره ميدهند که در ليست کذائى مطالباتشان با مقاديرى وعده و گذاشتن برخى مطالبات سر کارگران را شيره بماليد و گرنه هوا پس ميشود. با همين نقطه عزيمت است که با چماق و ايدئولوژى منحط ناسيوناليسم در آستانه اول مه سراغ "کارگران کشورشان" آمده اند.

کارگران "معتاد و عاطل"
کارگران خرج دولت و طبقه حاکم و کل فيس و افاده بورژواها و "فرهنگ ورزان" اين طبقه و دستگاه سرکوب و بورکراسى شان را ميدهند. اگر کارگران کار نکنند کل جمال و جبروت و قدرت حضرات به سرعت برق و باد دود ميشود و هوا ميرود. داستان اما برعکس است. اگر "ولى نعمت" اى وجود دارد و اقليت ناچيزى را به مقام "نجبا و اشراف و سرمايه دار" ارتقا داده است٬ طبقه کارگر است. طبقه اى که هر روز در متن مناسبات بردگى مزدى ناچار است کار و خلاقيت اش را به اين طفيلى هاى سرمايه دار بفروشد و برايشان سود تلمبار کند. 

طبقه حاکم نه فقط در ايران بلکه همه جاى جهان٬ کم و بيش٬ ناچار است بخشى از سود حاصله و در واقع بخشى از دستمزد کارگران را هزينه خدمات عمومى و سوبسيد کالاهاى اساسى و آموزش و غيره و در يک کلام بازتوليد طبقه کارگر کند. اين نه فقط نياز بازتوليد جامعه بلکه نياز بازتوليد سرمايه دارى است. تمام هنر راست افراطى و نسخه هاى بانک جهانى که احمدى نژادها دقيقا همانرا دنبال ميکنند٬ اينست که همه چيز را به مکانيسم بازار واگذار کند و يک وجه مهم اين پلاتفرم دست راستى انقباض و قطع خدمات و سوبسيدهاى دولتى است که براى طبقه سرمايه دار "هزينه بردار" است. سکولارهاى سبز يا نميدانند در ايران چه خبر است و يا ميدانند و آگاهانه با نعل وارونه زدن از سياست احمدى نژاد حمايت ميکنند. البته پلاتفرم تاچريستى بيشتر شبه سکولارهاى ايران همين است. احمدى نژاد دارد سوبسيدهاى ناچيز را قطع ميکند و سکولارهاى سبز از اين مينالند که جمهورى اسلامى "کارگران کشور را از طريق دادن «يارانه ها» ی بخور و نمير تبديل به حقوق بگيران خود کردهو ... آن ها در غفلتی معتاد به «يارانه ها»، آنان را تبديل به موجوداتی عاطل سازد . " تاکيدها از من است.

اين رضا خان هاى جديد فکر ميکنند کارگران "تنبل" شده اند و بايد بيشتر کار کنند٬ کمتر بگيرند٬ يارانه و سوبسيد يعنى چى؟ اين يعنى اعتياد و عاطل شدن! اينها ظاهرا در اجراى نسخه هاى بانک جهانى از احمدى نژادها "راديکال" ترند. ناسيوناليسم وقتى سوار موج خرافاتش ميشود اولين پديده اى که در ذهنيت و تئورى و سياستش جائى ندارد انسان و حرمت و حق اوست. بنا به گفته حضرات لابد بايد کارگران در اول مه رژه بروند که يارانه ها را تماما قطع کنيد٬ ساعت کار را دو برابر کنيد٬ زنده باد بردگى مطلق در خدمت ايران و "منافع و توليد ملى" براى سرمايه داران!

نه آقايان٬ در خوشبيانه ترين حالت کل مسئله را سر و ته فهميده ايد و اگر از موضوعى اطلاع نداريد بهتر است وارد آن نشويد. اما معضل شما نفهميدن سياست ضد کارگرى جمهورى اسلامى نيست. برعکس٬ شما خوب ميفهميد که چه خبر است و آگاهانه خواهان جلو زدن از احمدى نژاد براى بخاک سياه نشاندن بيشتر کارگران هستيد. بجاى پيام اول مه لطفا پلاتفرم اقتصادى تان را منتشر کنيد. در مورد واردات گفته ايد. معلوم نيست که شما على الاصول مخالف واردات هستيد و ميخواهيد اقتصاد "خودکفاى خمينى" را اينبار به نام "اقتصاد ملى" احيا کنيد و يا صرفا مخالف کالاهاى وارداتى نامناسب هستيد؟ اگر اين دومى است٬ بيخود به خودتان زحمت ندهيد. هر بورژوائى سکان قدرت در ايران را در دست داشته باشد٬ تلاش ميکند از بازار جهانى استفاده کند و زندگى طبقه کارگر را به ارزانترين شکل تامين کند. مهم نيست از آمريکا يا چين٬ اين براى طبقه شما ژنتيکى است. نمونه خود شما٬ ميگوئيد همين يک ذره سوبسيد نان و انرژى و غيره را هم قطع کنيد تا کارگران "معتاد وعاطل به يارانه" نشوند. واقعيت اينست که اين طبقه بورژوازى است که موجودى عاطل و بى خاصيت است. شماها اگر يک ذره به فرهنگ و احترام به حقوق انسانها پايبند بوديد با اين ادبيات فئودالى و قرون وسطى اى آنهم در مناسبت روز کارگر راجع به کارگران حرف نميزديد.

ناسيوناليسم دشمن طبقه کارگر است
اصولا ناسيوناليسم بعنوان يک ايدئولوژى منحط طبقات حاکم که مرز منافع متمايز طبقات اجتماعى را در گونى "ملت" درهم ميريزد٬ هرچه را که در يک جغرافياى سياسى يا کشورى وجود دارد جزو مايملک خود ميداند. "کارگران کشورمان"٬ "زنان کشورمان"٬ "کارگران ميهن ما"٬ "کارگران ما"٬ و يا خرافاتى مانند "فرهنگ ملى"٬ "منافع ملى"٬ "توليد ملى" و غيره نقطه شروع ادبيات سياسى ناسيوناليسم است. و البته همه اينها براى ناسيوناليسم همان معنى را دارد که بردگان براى برده داران. قرار است "کارگران غيور ميهن" جان بکنند تا سرمايه داران و طبقات دارا و اليت سياسى شان بتوانند در رقابت منطقه اى و جهانى "سرى در ميان سرها دربياورند"! قرار است که "کارگران کشورمان" برده وار کار کنند تا سهم حضرات در بازار داخلى٬ يعنى همان حيات خلوت استثمار طبقاتى سرمايه داران٬ تامين شود. ناسيوناليسم يک گرايش اجتماعى طبقات دارا است که تلاش ميکند منافع خود را بعنوان منافع عموم زير عنوان خرافه "ملت" جا بزند. همان کارى که اسلام آن را زير عنوان خرافه "امت" پيش ميبرد.

ناسيوناليسم يک جنبش سياسى طبقه حاکم است. احزاب مختلف ناسيوناليست اعم از فاشيست و آريائى مسلک و کورشى ها تا شبه ليبرال و مصدقى و سکولار و چپ خلقى٬ همه و هر کدام بنوعى پرچمدار اهداف ناسيوناليستى بوده اند. ناسيوناليسم چه بعنوان يک گرايش اجتماعى و جنبش سياسى و احزاب متفرقه و چه بعنوان يک ايدئولوژى٬ عميقا ارتجاعى و تبعيض گر و ضد کارگر و ضد کمونيست است. کارگر براى ناسيوناليسم مرغ عزا و عروسى است٬ چه در دوران "صلح" و بازسازى اقتصادى و تلمبار ثروت روى دوش استثمار وحشيانه "کارگران غيور ميهن" و چه در دوران "جنگ با اجنبى" که بايد کارگران در خدمت "مام وطن" بيشتر کار کنند و تفنگ بدوش بگيرند و گوشت دم توپ جنگ سرمايه داران شوند. ناسيوناليسم مانند مذهب از خطرناکترين عقايد و سياستها براى جنبش طبقه کارگر است. نقطه شروع جنبش طبقه کارگر درک و اعلام تمايز منافع سياسى و طبقاتى با جنبشهاى سياسى طبقات حاکم اعم از "وطنى" و "خارجى" است. کارگر وقتى ناسيوناليست ميشود تنها به سرباز دون پايه ترين بخش بورژوازى در جنگ منافع جناح هاى سرمايه دارى تبديل ميشود.

کارگر لنگر انسانى جامعه٬ صاحب واقعى جامعه و توليد کننده کليه ثروتها و نعمات مادى است و بعنوان انسان و شهروند حق دارد که از يک زندگى مرفه و شايسته انسان برخوردار باشد. خدمات اجتماعى و سوبسيد دولتى نه "صدقه" است و نه از جيب سرمايه دار خارج ميشود٬ گوشه بسيار کوچکى از کار اجتماعى طبقه کارگر است. کارگران در اول مه بايد عليه کل سياست فقر و اختناق سرمايه دارى صدايشان را بلند کنند و در مقابل خيل بورژواهاى رنگارنگ پرچم و راه حل طبقاتى مستقل شان را براى آزادى جامعه برافرازند. *